تفسیر جزء 30 » سوره نبأ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» عَمَّ یَتَسَآءَلُونَ «2» عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ «3» الَّذِى هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ «4» کَلاَّ سَیَعْلَمُونَ «5» ثُمَّ کَلاَّ سَیَعْلَمُونَ
درباره چه از یکدیگر مىپرسند؟ از خبر بزرگ. همان که ایشان در باره آن اختلاف دارند. چنین نیست؛ زود است که بدانند. باز چنین نیست؛ زود است که بدانند.
نکتهها:
واژه «نبأ» به معناى خبرِ مهم و حتمى است که از آیات بعد فهمیده مىشود مراد از آن خبر برپاشدن قیامت و رستاخیز است.
در روایات، حضرت علىعلیه السلام به عنوان یکى از مصادیقِ «نبأ عظیم» معرّفى شدهاند.(1)
درباره معاد، کفار چند گروهند: «الذى هم فیه مختلفون» بعضى آنرا محال و برخى بعید دانسته و برخى تردید مىورزند و برخى دیگر لجاجت مىکنند.
سؤال، گاهى براى فهمیدن مطلب است که مورد تأیید و تأکید قرآن است، چنانکه مىفرماید: «فسئلوا اهل الذکر»(2) امّا گاهى سؤال، براى ایجاد تشکیک و تردید در ذهن دیگران است، آنهم در امور قطعى و حتمى مانند وقوع قیامت که قرآن در این آیات، آن را مورد مذمّت قرار مىدهد.
پیامها:
1- شروع سخن با طرح سؤال، در تأثیر کلام مؤثّر است. «عمّ یتساءلون»
2- تشکیک در قیامت، کار کافران است. «یتساءلون عن النبأ العظیم»
3- اگر سوال طبیعى بود باید جواب داد: «یسئلونک ... قل» ولى اگر شیطنت بود. برخورد لازم است. «کلا سیعلمون»
4- در برابر طعنه و کنایه به مقدّسات و باورهاى قطعى، با قاطعیّت باید سخن گفت. «کلاّ»
5 - در برابر تردید، باید حرف حق را تکرار کرد. «کلاّ سیعلمون...کلاّ سیعلمون»
6- قیامت دورنیست. «سیعلمون» (حرف سین رمز نزدیک بودن است)
7- قیامت، روز کشف حقائق است. «سیعلمون»
«6» أَلَمْ نَجْعَلِ الأَرْضَ مِهَاداً «7» وَالْجِبَالَ أَوْتَاداً «8» وَ خَلَقْنَاکُمْ أَزْوَاجاً «9» وَجَعَلْنَا نَوْمَکُمْ سُبَاتاً «10» وَجَعَلْنَا الَّیْلَ لِبَاساً «11» وَ جَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشاً
آیا زمین را بستر قرار ندادیم؟ و کوهها را (همچون) میخها؟ و شما را جفت آفریدیم. و خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم. و شب را پوششى ساختیم. و روز را وقت تلاش و معاش قرار دادیم.
نکتهها:
«اوتاد» جمع «وتد» به معناى میخ است و تشبیه کوه به میخ، از معجزات علمى قرآن است. ریشه کوهها در عمق زمین، مانع حرکت لایههاى زمین و وقوع زلزلههاى دائمى است. کوهها همچون میخ، چند برابر آنچه در بیروناند، در دل زمین فرورفتهاند، بگذریم که کوهها منافع دیگرى نیز دارند: حافظ برفها براى تابستان، مانع تند بادها، علامت و نشانه راهها، محل معادن و سنگها و غارها و عامل ایجاد درّهها هستند که هر یک در جاى خود براى زندگى ضرورى است.
«سُبات» به معناى قطع کار و تعطیل کردن آن است که موجب آسایش و آرامش جسم و روان مىشود.
پیامها:
1- مشت نمونه خروار است. مطالعه در هستى، بهترین راه خداشناسى و معادشناسى است. «ألَم نَجْعَل الارْضَ مهاداً...»
2- انسان در دادگاه عقل و وجدان خدا پرست است و مىتوان از وجدان او درباره قدرت الهى سوال کرد. «ألَم نَجْعَل»
3- از قدرت خدا به آفرینش زمین و آسمان و دیگر پدیدههاى طبیعى، به قدرت او براى برپایى قیامت، استدلال کنید. «الارْضَ... الجبال... الّیل... النّهار...»
4- پس از طرد افکار باطل، بر عقاید حقتان استدلال کنید. «کلاّ سیعلمون... ألَم نَجْعَل»
5 - اگر روحیه لجاجت نباشد، انسان از همین زمین و زمان و خواب و خوراک مىتواند درس بگیرد. «الارْضَ... الّیل... النّهار...»
6- قدرت و حکمت الهى در آفرینش ما و هستى، دلیل آن است که ما را با مرگ رها نخواهد کرد. «خلقناکم ازواجاً... نومکم سباتاً... النّهار معاشاً»
«12» وَبَنَیْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعاً شِدَاداً «13» وَجَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً «14» وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَآءً ثَجَّاجاً «15» لِّنُخْرِجَ بِهِ حَبّاً وَ نَبَاتاً «16» وَجَنَّاتٍ أَلْفَافاً
و بر فراز شما هفت (آسمان) استوار بنا کردیم. و (خورشید را) چراغى فروزان قرار دادیم. و از ابرهاى متراکم و فشرده، آبى فراوان فرو فرستادیم. تا بوسیله آن دانه و گیاه و باغهاى پر درخت بیرون آوریم.
نکتهها:
«معصرات» از «عصر» به معناى فشردن، یا صفت ابرهاى بارانزاست که گویا چنان خود را مىفشرند که باران ببارند و یا صفت بادهایى که ابرها را متراکم و فشرده مىسازد تا از آنها باران ببارد.(3)
پیامها:
1- خداوند اداره هستى را بر اساس یک نظام مشخص (نظام سببیّت و علّت و معلول) قرار داده است. (نور و حرارت خورشید همراه با ابر و باران، عامل تولید دانه و گیاه مىشود.) «سراجاً وهّاجاً... ماءً سجاجاً لنخرج به حبّاً و نباتاً»
2- قرآن، شعر نیست، امّا از آهنگ و موسیقى خاصّى برخوردار است. «وهّاجاً، ثجّاجاً، نباتاً»
3- اسباب و وسایل طبیعى، نباید ما را از خداوند غافل کند. «لنخرج به...»
4- خداوندى که زمین مرده را با نزول باران به صورت بوستانى پر درخت در مىآورد، از زنده کردن مردگان عاجز نیست. «لنخرج به... جنّات الفافاً»
«17» إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کَانَ مِیقَاتاً «18» یَوْمَ یُنفَخُ فِى الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجاً «19» وَفُتِحَتِ السَّمَآءُ فَکَانَتْ أَبْوَاباً «20» وَ سُیِّرَتِ الْجِبَالُ فَکَانَتْ سَرَاباً
همانا روز جدایى، وعدهگاه (ما با شما) است. روزى که در صور دمیده شود و گروه گروه مىآیید. و آسمان گشوده شود و به صورت درهایى باز درآید. و کوهها روان شوند و چون سراب گردند.
نکتهها:
قیامت از جهتى «یوم الجمع» است که همه در آن اجتماع کنند واز جهتى «یوم الفصل» نامیده شده، زیرا خوبان از بدان و حق از باطل جدا و به اختلافات فیصله داده مىشود.
در روایات مىخوانیم که در قیامت مردم به گروههاى مختلفى تقسیم مىشوند و هر گروه به شکلى؛ سخن چین در قیافه میمون، حرامخوار در شکل خوک، رباخوار در قالب وارونه، قاضى ظالم به صورت کور، خودپسند کر و لال، عالم بى عمل در حال جویدن زبان، همسایه آزار بىدست و پا، سعایت کننده آویخته بر آتش، هوسباز بدبو، و فخر فروشان به لباس با لباس دوزخى محشور مىشوند.(4)
پیامها:
1- دنیا، مقدّمه قیامت است و این همه نعمت عبث و بیهوده نیست.«انّ یَوم الْفصل کانَ میقاتاً»
2- زمان قیامت از قبل نزد خداوند معلوم است. «کان میقاتاً»
3- قیامت نیز نظامى دارد «یَوم یُنفخُ فى الصُّور»
4- در قیامت، نظام آسمان و زمین دگرگون مىشود. «فتحت السماء...سیّرت الجبال»
5 - انسان با مرگ، رها و فراموش نمىشود. «یوم الفصل کان میقاتاً»
6- به پیوندها و روابط دنیوى دلخوش نباشید که روزى همه چیز گسسته مىشود. «یوم الفصل»
7- ارتباط زمین و آسمان و اهل آنها، در قیامت توسعه مىیابد. «فتحت السماء»
«21» إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَاداً «22» لِّلطَّاغِینَ مَئَاباً «23» لاَّبِثِینَ فِیهَآ أَحْقَاباً «24» لاَّ یَذُوقُونَ فِیهَا بَرْداً وَلاَ شَرَاباً «25» إِلاَّ حَمِیماً وَ غَسَّاقاً «26» جَزَآءً وِفَاقاً «27» إِنَّهُمْ کَانُواْ لاَ یَرْجُونَ حِسَاباً «28» وَکَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا کِذَّاباً «29» وَ کُلَّ شَىْءٍ أَحْصَیْنَاهُ کِتَاباً «30» فَذُوقُواْ فَلَن نَّزِیدَکُمْ إِلاَّ عَذَاباً
همانا دوزخ، کمینگاهى است. براى سرکشان، جایگاه و بازگشتگاهى است. روزگارانى در آن به سر برند. در آن دوزخ، نه خنکى چشند و نه آشامیدنى. مگر آب جوش و خونابه و چرکابهاى. که این، کیفرى مناسب گناه آنهاست. آنان بودند که به روز حساب، امید و باورى نداشتند. و آیات ما را به سختى تکذیب مىکردند. (ولى) ما حساب همه چیز را در کتاب خود داشتیم. پس بچشید که جز عذاب بر شما نمىافزاییم.
نکتهها:
«مرصاد» یعنى کمینگاه و «طاغین» از «طغیان»، بىاندازه پیش رفتن در معصیت است.
«مئاب» از «اُوب» به معناى قرارگاه و رجوع است و فرجام را از آن جهت مئاب گویند که انسان با عمل خود آن را فراهم کرده و اکنون به آن باز مىگردد.
«احقاب» جمع «حُقب» به معناى مدت طولانى است.
در روایات مىخوانیم: «اَحقاب» جمع «حُقب» و هر حقب شصت سال و به گفته بعضى هشتاد سال است که هر روز آن مثل هزار سالى است که شما در دنیا مىشمارید.(5)
«حمیم»، آب داغ و «غسّاق»، آب زردى است که از زخم و چرک و خون خارج مىشود.
ممکن است معناى آیه چنین باشد که جهنم براى همه در کمین است ولى متقین از آن عبور مىکنند و براى مجرمان جایگاه مىشود. «لطّاغین مئابا»
با توجّه به عدالت الهى که کیفر و جزا مطابق عقائد و کردار است، «جزاءً وفاقاً» پس زیادى عذاب در آیه «فلن نَزیدکم الاّ عذاباً» به خاطر زیادى کفر و فرار از حق است. «فلم یزدهم دعائى الاّ فرارا»(6) چون در برابر هر دعوتى از انبیا، فرار کفار بیشتر مىشود، خداوند نیز عذاب آنان را بیشتر مىکند.
در دوزخ، به جاى سردى، گرمى و به جاى شراب، غسّاق است. «برداً و لا شراباً الاّ حمیماً و غسّاقاً»
پیامها:
1- دوزخ، از هم اکنون در کمین خلافکاران است. «انّ جهنّم کانت مرصاداً»
2- گرفتار شدن و به دام افتادن مجرمان، امرى قطعى است. «مرصاداً للطّاغین»
3- طغیانگرى، نشانه دوزخیان است. «للطّاغین»
4- کیفرهاى الهى عادلانه است. «جزاءً وفاقاً»
5 - حتى احتمال حساب و کتاب در قیامت، براى کنترل انسان کافى است. «لایرجون حسابا»
6- بىاعتقادى به قیامت، رمز طغیان است. «لطّاغین... لایرجون حساباً»
7- انکار قیامت، زمینه انکار همه چیز است. «لا یرجون حسابا و کذبوا بآیاتنا کذّابا»
8 - ریز و درشت کارها حساب و کتاب دارد و خداوند احاطه علمى به همه چیز دارد و این احاطه، ثابت و باقى است. («کتاباً» رمز ثبوت و بقا است) «کلّ شىء احصیناه کتاباً»
«31» إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازاً «32» حَدَآئِقَ وَأَعْنَاباً «33» وَکَوَاعِبَ أَتْرَاباً «34» وَکَأْساً دِهَاقاً«35» لاَّ یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْواً وَ لاَ کِذَّاباً «36» جَزَآءً مِّن رَّبِکَ عَطَآءً حِسَاباً
همانا براى اهل پروا، رستگارى و کامیابى بزرگى است. انواع باغها و انگورها. و همسرانى زیبا و دلربا، همانند و همسال وجامهایى سرشار. در آنجا نه بیهودهاى شنوند و نه تکذیبى. پاداشى از طرف پروردگارت و عطایى از روى حساب.
نکتهها:
«مفاز» یا به معناى محل کامیابى است و یا خود کامیابى. «حدائق» جمع «حدیقة» باغ دیواردار را گویند. «کواعب» جمع «کاعب» دخترى را گویند که تازه سینهاش بر آمده باشد، «اتراب» جمع «تَرب» به معناى هم سن و سال و هم شکل و شمائل است. شاید مراد این باشد که حوریان بهشتى در زیبائى بر یکدیگر برترى ندارند، کلمه کاس به معناى جام بلورین و دهاق به معناى لبریز است. البتّه بعضى آن را از ریشه دَهَقَ به معناى گره زدن پى درپى گرفتهاند، یعنى جامهاى شراب پیاپى عرضه مىشود.
انگور در میان میوهها جایگاه خاصّى دارد و لذا به صورت جداگانه ذکر شده است. «حدائق و اعناباً»
پیامها:
1- بیم و امید باید در کنار هم باشد. در این سوره پاداش متقین در برابر کیفر طاغین قرار گرفته است. «انّ جهنّم کانَت مرصاداً للطاغین...انّ لِلمتقین مفازا»
2- کامیابى و رستگارى در سایه نعمتهاى مادى و معنوى است. «انّ لِلمتقین مفازا» (کلمه «حدائق» رمز نعمتهاى مادى و کلمه «لایسمعون» رمز نعمتهاى معنوى است.)
3- نعمتهاى بهشتى، انسان را گرفتار غرور و غفلت و یاوهگوئى و بدمستى نمىکند. «لایسمعون»
4- جلساتى که در آن لغو و دروغ نباشد، جلسات بهشتى است. «لایسمعون فیها لغواً و لا کذّاباً»
5 - نه تنها کیفرها عادلانه است. «جزاءً وفاقاً» بلکه پاداشها نیز حساب و کتاب دارد. «عطاءً حساباً»
6- در جامعه بهشتى، افراد یکدیگر را تکذیب نمىکنند و اعتماد و اطمینان میان آنها حاکم است. «و لا کذّاباً»
7- پاداشهاى الهى، عطا و تفضّل اوست نه اینکه ماطلبى داشته باشیم.«جزاءً من ربّک عطاءً»
8 - لازمه ربوبیّت، نظام کیفر و پاداش است. «جزاء من ربّک»
9- پاداش الهى به متقین حساب دارد. هر که تقواى بیشترى دارد پاداش بیشترى خواهد داشت. «عطاءً حساباً»
«37» رَبِّ السَّمَوَاتِ وَ الأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الرَّحْمَنِ لاَ یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطَاباً
(پروردگار تو) پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست مىباشد، او سر چشمه رحمت است. (با این وصف) کسى را یاراى خطاب با او نیست.
پیامها:
1- تدبیر اداره امور همه هستى براى خدا یکسان است. آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست، براى او تفاوتى ندارد. «ربّ السموات و الارض و مابینهما»
2- پیامبر اکرم مقام بس والائى دارد. گویا او در یک کفّه و تمام هستى در کفّه دیگر است. «ربّک... ربّ السموات و الارض»
3- ربوبیّت الهى بر اساس رحمت است. «ربّ - الرحمن»
4- حق گفتگوى خودسرانه و معترضانه در قیامت نیست. «لا یملکون منه خطاباً»
«38» یَوْمَ یَقُوُمُ الرُّوحُ وَالْمَلآئِکَةُ صَفّاً لاَّ یَتَکَلَّمُونَ إِلاَّ مَن أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَاباً «39» ذَ لِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَآءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَئَاباً
روزى که روح و فرشتگان به صف ایستند، کسى سخن نگوید جز آن که (خداى) رحمان به او اجازه دهد و او سخن صواب گوید. آن روز، روز حق است (و محقق خواهد شد.) پس هر که بخواهد، راه بازگشتى به سوى پروردگارش انتخاب کند.
نکتهها:
واژه «روح» در قرآن گاهى به صورت مطلق آمده، مانند این آیه و آیه 4 سوره قدر، «تنزل الملائکة و الروح» که معمولاً در این موارد، در برابر ملائکه قرار گرفته است و گاهى به صورت مقید آمده، مانند روح القدس، روح الامین.
از روایات بر مىآید که روح، یا مخلوقى است برتر از فرشته و یا اگر فرشته است، برترین فرشتگان است. چنانکه در روایتى از امام صادقعلیه السلام مىخوانیم: روح، فرشتهاى برتر از جبرئیل و میکائیل است.(7)
در روایات مىخوانیم که مراد از «الاّ من اذن له الرّحمن و قال صواباً» امامان معصوم هستند که از جانب خداوند اذن دارند سخن صواب و حق گویند.(8)
پیامها:
1- نه فقط انسان و جنّ، بلکه فرشتگان نیز در صحنه قیامت حاضر مىشوند. «یوم یقوم الروح و الملائکة»
2- رعایت نظم و انضباط و آمادگى براى انجام دستورات، از ویژگىهاى فرشتگان الهى است. «یقوم الروح و الملائکة صفّاً»
3- در قیامت شفاعت منوط به اذن خداوند است. «لایتکلّمون الاّ من أذن لَه الرّحمنُ و قال صوابا»
4- انسان در انتخاب راه آزاد است. «فمن شاء»
5 - قیامت، روزى است که هم وقوع آن حق است و هم بر اساس حق عمل مىشود. «الیوم الحق»
6- چون قیامت حق است، پس راهى را انتخاب کنیم که به سوى او باشد. «فَمن شاءَ اتَّخذ الى ربّه مئابا»
«40» إِنَّآ أَنذَرْنَاکُمْ عَذَاباً قَرِیباً یَوْمَ یَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ وَ یَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِى کُنتُ تُرَابًا
همانا ما شما را از عذابى نزدیک بیم دادیم، روزى که انسان به آنچه از پیش فرستاده بنگرد و کافر گوید: اى کاش خاک بودم.
پیامها:
1- براى افراد غافل، هشدار و انذار مهمتر از بشارت است. «انّا انذرناکم»
2- دلیل غفلت آن است که مردم، قیامت را دور مىپندارند. «عذاباً قریباً»
3- پشیمانى، دلیل بر اختیار انسان است. «یا لیتنى کنت تراباً»
4- در قیامت، انسان ناظر بر عملکرد خویش است. «ینظر المرء ما قدّمت یداه»
5 - سرنوشت اخروى هر کس به دست خود اوست. «ینظر المرء ما قدّمت یداه»
6- خاک یک دانه مىگیرد، یک خوشه مىدهد، ولى کفّار صدها دلیل و برهان مىشنوند ولى یکى را نمىپذیرند. پس خاک بر کافر برترى دارد. «کنت تراباً»
«والحمد للّه ربّ العالمین»
1) تفسیر نورالثقلین.
2) نحل، 43.
3) تفسیر المیزان.
4) تفسیر نورالثقلین.
5) تفسیر نورالثقلین.
6) نوح، 6.
7) تفسیر نمونه.
8) تفسیر نورالثقلین.
منبع http://gharaati.ir/show.php?page=books&book=87&pages=2